loading...

سـطرهای صاف و ساده

بازدید : 607
دوشنبه 31 فروردين 1399 زمان : 2:40

شاید او هم وقتی که دلش میگیرد، پیاده، تک و تنها، دوشادوش مردم، راه می‌افتد سمت حرم. شاید در هزاهز و هیاهوی مردمِ جلوی ضریح، نتواند آنرا لمس کند. حتی شاید زائری ناآگاه، بی محابا به او تنه بزند. شاید هم اگر ضریح را لمس کند و پنجه در آن بیافکند، اشک در چشمانش پرده بیاندازد. اصلا شاید همان دم در، دست به سینه، سلامی‌بدهد و دیگر جلو نرود؛ سپس، آهسته و بی صدا، بنشیند گوشه‌‌‌ای و لای قرآنی را وا کند و بخواند و‌های‌های بگرید. هیچکس هم نمی‌فهمد. شاید هم از آن گوشه، نگاهش را بدوزد به دخترکی که بر شانه‌ی پدرش ایستاده و دستش را به سمت ضریح دراز کرده؛ به پیرمردی که‌هاج و واج نگاه می‌کند و میترسد از گام نهادن در این دریای متلاطم؛ به جوانی با ریش تُنُک که دو بال سپید یک قرآن را گشوده و شانه‌هایش همزمان با خواندن آن می‌لرزند؛ به مردی تنومند که موفق شده ضریح را بگیرد و حالا، خوشحال و عرق ریزان از سیل جمعیت به در آمده؛ به دو تا نوجوان با مدل موی امروزی که دم در، پشت به ضریح، سیخ و دست به سینه ایستاده اند تا شخصی از آنها عکس بگیرد؛ به این یکی، به آن یکی. راستی او کجای قلب زائران است؟ حاجت کدام درمانده؟ درخواست کدام دست لرزان گدایی؟ جاری در اشکهای کدام دلخسته؟ ورد و ذکر دهان کدام بیقرار؟ فوران شده از کدام قلب آتشین و شکسته؟ کیست که به جای شفای بیماری مادر، جور شدن وام، به دنیا آمدن فرزند، رهایی از افسردگی، پیروزی در دادگاه، آزاد شدن برادر زندانی و ردیف شدن کسب و کارش، دخیل بسته به حرم و اشک ریزان، آمدن او را از خدا میخواهد؟ کیست؟ البته او تمام این قلب‌ها را می‌بیند و شاید دردمندانه غصه بخورد؛ شاید از ته دل بخندد؛ شاید بر سر کسی پدرانه دست بکشد؛ شاید دعا کند‌ و شاید هم صلوات بفرستد، آن هنگام که فریادی از کناری برمی‌خیزد: سلامتی آقا امام زمان (عج) بلند صلوات!

خدا هدایت کند زبان‌های بی‌موقع ساکت را!
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 11
  • بازدید کننده امروز : 7
  • باردید دیروز : 64
  • بازدید کننده دیروز : 51
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 208
  • بازدید ماه : 559
  • بازدید سال : 48268
  • بازدید کلی : 64994
  • کدهای اختصاصی